سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرگاه دانشمندی را دیدی، به خدمتش درای . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مجله آرامش-آبان1392-شماره نهم ، مجله آرامش-بهمن1392-شماره دهم ، «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}» ، « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} » ، مجله آرامش-اسفند1391-شماره اول ، مجله آرامش-اسفند1392-شماره یازدهم ، «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}» ، «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}» ، « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } » ، پهلوی اول ، شعر و ادبیات متعهد و مردمی ، « {ش18-اسفند1396خورشیدی} » ، قرآن،آزادی و حقوق بشر ، مشاوره و روانشناسی ، مجله آرامش-فروردین1392-شماره دوم ، تاریخ معاصر ایران ، رضاشاه ، پرتوی از قرآن ، تاریخ ایران زمین ، « مجله آرامش-شهریور1393-شماره17 » ، « مجله آرامش-مهر93-شماره18» ، مجله آرامش-فروردین1393-شماره دوازدهم ، مجله آرامش-خرداد1392-شماره چهارم ، مجله آرامش-خرداد1393-شماره چهاردهم ، مجله آرامش-اردیبهشت1393-شماره سیزدهم ، مجله آرامش-مهر1392-شماره هشتم ، مناسبتها ، (مجله آرامش-تیر1393-شماره 15) ، «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}» ، مجله آرامش-تیر1392-شماره پنجم ، رضاخان ، تاریخ عصر پهلوی ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، اخلاق در قرآن ، اخلاق در قرآن ، قرآن ، آزادی و حقوق بشر ، تاریخ ایران زمین ، پهلوی اول ، رضاشاه ، « {دوره جدید،ش11،اسفند 1395خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} » ، « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } » ، پهلویها ، مجله آرامش-مرداد1392-شماره ششم ، شبه مدرنیته مستبدانه ، مجله آرامش-اردیبهشت92-شماره سوم ، « {ش17-بهمن1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-آذر93-شماره19» ، احمد شاملو ، «مجله آرامش-مرداد1393-شماره16» ، آیاتی از کتاب نور و روشنایی ، پاسخ به سوالات و شبهات قرآنی ، « {ش16-آذر1396خورشیدی} » ، « {دوره جدید،ش9،دی1395} » ، « {دوره جدید،ش10،بهمن 1395خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } ، « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } » ، « {جدید-ش14-خرداد96ش} » ، « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } » ، روان شناسی،روان درمانی اگزیستانسیال ، مناسبتهای ملی و میهنی ، مناسبتهای ملی و دینی ، ویروس کرونا؟! ، سردار سپه ، سرگرمی ، تبریک و تهنیت دوستانه... ، رضاشاه ، پهلوی اول ، فروغ فرخزاد ، عکسهای یادگاری ، فال روزانه ، « { ش 29 ، فروردین 1399خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، #نیکا_شاکرمی ، #مهسا_امینی،#ژینا_امینی ، « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} » ، « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی ، تاریخ تحلیلی ایران زمین ، تاریخ تحلیلی ایران ما ، توحید و رهایی ، «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}» ، «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}» ، آرامش ، آرامش جسم و روان ، آرامش و زندگی ، احمدشاملو ، اخبارروانشناسی و روانپزشکی ، اختلالات خواب ، اندیشه های متعهد و انسانی ، انقلاب مشروطیت ایران ، توحید،عرفان،رهایی ، جملات زندگی ساز ، خسرو گلسرخی ، دکتر شفیعی کدکنی ، دکتر علی شریعتی،هیهات مناالذله ، دکتر محمد مصدق ، دکترشفیعی کدکنی ، راه انسانیت ، تاریخ دوران پهلوی ، تاریخ زندان، پهلویها، پهلوی دوم ، پرتوی از قرآن حکیم ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی » ، « {ش19-اردیبهشت ماه1397شمسی} » ، « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} » ، « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} » ، « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } » ، « { ش25 ، اردیبهشت 1398خورشیدی } » ، « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } » ، « { ش 28 ، دی ماه 1398خورشیدی } » ، #مهسا_امینی ، « { ش20- مرداد ماه1397خورشیدی } » ، فال روزانه حافظ ، فال ، فلسفه و عرفان ، گفتگو و مصاحبه ، رضاشاه ، پهلوی اول ، ، روان درمانی اگزیستانسیال ، روان شناسی ، تسلیت ، پیام توحید و رهایی ، سیاوش کسرایی ، شعر و زندگی ، علیمردان خان بختیاری ، روزها و یادها ، کلمات راهگشاء و طلایی ، مناسبتهای ملی و مذهبی ، هموطن تسلیت و یاری ، مناسبتهای غم انگیز ملی ، ، هنر و ادبیات متعهد ایران ، مناسبتها، مناسبتهای ملی و مذهبی ، مناسبتهای ملی و باستانی ، محمدرضاشاه پهلوی ، مرتضی کیوان ، مجله آرامش-شهریور1392-شماره هفتم ، مشاوره و روانشناسی ، رهایی از اعتیاد ، مطالب دینی و اعتقادی ، مطالب روانشناسی ، مقالات جامعه شناسی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :192
بازدید دیروز :307
کل بازدید :499282
تعداد کل یاداشته ها : 483
103/9/2
6:8 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
aramesh[59]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
« اسفند1391-شماره اول »[32] « فروردین1392-شماره دوم »[11] « اردیبهشت1392-شماره سوم »[4] خرداد1392-شماره چهارم[10] « تیر1392-شماره پنجم »[7] « مرداد1392-شماره ششم »[6] « شهریور1392-شماره هفتم »[1] « مهر1392-شماره هشتم »[8] « آبان1392-شماره نهم »[107] « بهمن1392-شماره دهم »[66] « اسفند1392-شماره یازدهم »[26] « فروردین1393-شماره دوازدهم »[10] « اردیبهشت1393-شماره سیزدهم »[9] « خرداد1393-شماره چهاردهم »[9] « مجله آرامش-تیر1393-شماره 15 »[7] « مجله آرامش-مرداد1393-شماره 16 »[3] « مجله آرامش-شهریور1393-شماره 17 »[11] « مجله آرامش-مهر93-شماره18»[13] « مجله آرامش-آذر93-شماره19»[5] « مجله آرامش-بهمن93-شماره20 »[4] «{دوره جدید،ش1،فروردین1395}»[45] «{دوره جدید،ش2،اردیبهشت1395}»[7] «{دوره جدید،ش3،خرداد1395}»[2] «{دوره جدید،ش4،تیرماه 1395}»[19] «{دوره جدید،ش5،مرداد 1395}»[2] «{دوره جدید،ش6،شهریور 1395}»[21] « {دوره جدید،ش7،مهر 1395} »[5] « {دوره جدید،ش8/ 30آذر95خورشیدی} »[1] « {دوره جدید،ش9،دی 1395} »[2] « {دوره جدید،ش10،بهمن1395} »[4] « {دوره جدید،ش11،اسفند1395} »[6] « {د ج،ش12،فروردین ماه1396خورشیدی} »[36] « {جدید،ش13،اردیبهشت1396خورشیدی} »[2] « {جدید-ش14-خرداد96ش} »[3] « {ش15-تیرماه1396خورشیدی} »[1] « {ش16-آذر1396خورشیدی} »[3] « {ش17-بهمن1396خورشیدی} »[4] « {ش۱۸-اسفند1396خورشیدی} »[16] « {ش19-اردیبهشت ماه1397خ»[4] « { ش20- تیرماه1397خورشیدی } »[3] « { ش21- مرداد ماه1397خورشیدی } »[1] « { ش22 ، بهمن ماه1397خورشیدی } »[2] « { ش23 ، اسفند ماه 1397خورشیدی } »[6] « { ش24 ، فروردین 1398خورشیدی } »[4] « { ش25 ، اردیبهشت1398خورشیدی } »[1] « { ش26 ، مرداد1398خورشیدی } »[1] « { ش27 ، شهریورماه1398خورشیدی } »[17] « { ش 28 ، آبان ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 29 ، دی ماه 1398خورشیدی } »[1] « { ش 30 ، فروردین 1399خورشیدی } »[7] « { ش 31 ، اردیبهشت 1399خورشیدی } »[2] 《 ش32-شهریور 1399خورشیدی 》[1] 《 ش33-مهر 1399خورشیدی 》[1] 《 ش34-آبان 1399خورشیدی 》[4] 《 ش35- آذر 1399خورشیدی 》[2] « ش36 ، اسفند 1399خورشیدی »[1] « شماره37، فروردین1400خورشیدی »[18] « شماره 38،اردیبهشت1400خورشیدی »[32] « شماره 39، خرداد 1400خورشیدی »[1] « شماره 40 ، مردادماه 1400خورشیدی »[3] « شماره 41 ، شهریور 1400خورشیدی »[3] « شماره 42 ، آبان ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره 43 ، دی ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره44 ، بهمن ماهِ 1400خورشیدی »[2] « شماره45 ، فروردین 1401خورشیدی »[1] « شماره46 ، خرداد ماه 1401خورشیدی »[5] « شماره47 ، مرداد ماه 1401خورشیدی »[2] « شماره48 ، شهریورِ1401خورشیدی »[6] « شماره49 ، مهرماه1401خورشیدی »[2] «شماره50،اسفندماه1401خورشیدی»[9] «شماره51،فروردین1402خورشیدی»[3] «شماره52،اردیبهشت1402خورشیدی»[1] «شماره53،خرداد1402خورشیدی»[7] «شماره54تیرماهِ1402خورشیدی»[3] «شماره55مرداد1402خورشیدی»[3] «ش56آبان1402خورشیدی»[2] «ش57-آذر1402خورشیدی»[4] «ش58-دی1402خورشیدی»[3] «ش59 -اسفند1402خورشیدی»[3] «ش60-فروردین1403خ»[1] «ش61-اردیبهشت1403خ»[1] «ش62-شهریور -1403خ»[1]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) مجله آرامش « تارنمای شخصی مهدی گل محمدی » لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) پایگاه خبری تحلیلی فرزانگان امیدوار سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani قاصدک جاده های مه آلود قیدار شهر جد پیامبراسلام هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir ) مجله پیام توحید مهندس محی الدین اله دادی بلوچستان نشریه حضور مسیر عرشیان تراوشات یک ذهن زیبا پاتوق دوستان غزل عشق کلینیک تخصصی پوست و تناسب اندام-ایده آل بابای آسمانی محمد قدرتی یه دختره تنها شاه تورنیوز Note Heart غزلیات محسن نصیری(هامون) ... یاس ... wanted دفتر احسان رویابین تینا!!!! عرفان وادب کاروجدان allah is my lord منتظر باران فرهنگی بهار عشق شناخت کافی ღای دریغاღ خط خطی ها عدالت جویان نسل بیدار سینا حاج زاده HADAFE SORKH ghamzade رویایی زندگی کردن... جامع ترین وبلاگ خبری مقاله های تربیتی ارتــــش ســــرخ///AK زازران ♥®♥شایگان خواندنی های ایران جهان دانشجو دانشجوی میکروبیولوژی 91 دانشگاه آزاد اشکذر آسمان آبی پنجره ای رو به باغ مجله پارسی نامه سرویس وبلاگ نویسی پارسی بلاگ مجله الکترونیکی گوناگون مجله جهان داستان آموزش زبان دات کام مجاز نیوز طب سنتی خبرگزاری آریا تارنمای مهدی گل محمدی-2 سرزمین عجایب-برترین ترفندهای وب آموزش بورس

پیام امید به روشنفکر مسئول

(تفسیر سوره روم)

بخش 3

دکتر علی‌ شریعتی::

 



Print

   
             
         

اینها گروه‌های روشنفکر هستند که دنیا را در اختیار دارند. ابوسفیان است که کاروان‌های قریش را از شام تا مکه هدایت می‌کند و نیز یاران او، کاروان‌دارهای قریش از بنی‌هاشم هستند و بنی‌امیه و به هر حال قبایل ثروتمند و سرمایه‌دار. اینها کسانی‌اند که زمام جهان را در دست دارند و می‌دانند که در دنیا چه خبر است.

پیغمبر اسلام خودش امی است از مکه جایی نرفته - جز یکی دو بار تا بصری که از وسط راه برگشته - کتاب‌های آسمانی دیگران را ندیده و نخوانده، با مذاهب جهان و تمدن‌های جهان مثل آنها آشنا نیست، زبان خارجه نمی‌داند، با فلسفه روم و یونان و اسکندرانی آشنایی ندارد، افلاطون قدیم و جدید را نمی‌شناسد، ازتمدن ایران و روم آگاهی ندارد، قدرت‌ها و جبهه‌گیری‌های دنیا دستش نیست، ارتش ایران و ارتش روم را نمی‌داند که چیست، سلاح و اسلحه دنیا را نه تنها ندارد، بلکه نمی‌شناسد و نشنیده است، امی است، پیروان او هم کسانی هستند که ازخودش محروم‌ترند و از همه این امتیازات اجتماعی، فرهنگی، علمی و تحصیلی محرومند: چنین گروهی در چنین وضعی است.

این روشنفکران مساله را این طور مطرح کردند که: به آن پسر عبد الله نگاه کن و آن عده فقیر و بیچاره که در اطرافش هستند، آیا او دارد این اشخاص را گول می‌زند، یا اینکه خودش نمی‌داند چه خبر است، به اینها می‌گوید «شما اگر کار کنید و ایمان به خداوند داشته باشید، می‌توانید بر همه جهان حکومت کنید». اصلاً جهان را نمی‌داند کجاست، خیال می‌کند جهان از مکه تا مدینه است، و همین 4 تا قبیله عرب، نمی‌داند که رومی‌ها فقط لژیون عربی‌شان صد هزار نفر، از عرب شمالی (از غسانی که مسلح هستند) می‌باشد و سپاه جناح جنوبی قشون روم صد هزار نفر مسلح است که اگر یک جناح دیگرش را برای جنگ تجهیز کند به سرعت می‌تواند در این صحنه 200 هزار نفر قوای مسلح بفرستد، آن هم با کدام سلاح؟ نه با خنجر و شمشیر، با «زبر» و «دبابه» و منجنیق و قلعه‌کوب‌های نیرومند.

ایران 700 هزار سپاه مسلح به یونان می‌فرستد، سپاهی که به طرف شمال شرقی گسیل می‌کند 500 هزار نفر است، سپاهی که فقط در اصفهان در پادگان جی دارد سیصد هزار نفر مسلح است، سپاهی که زین و برگ و افسار و تزیینات هر اسبش از مجموعه اسلحه همه عرب گران قیمت‌تر است. او نمی‌داند دنیا چه خبر است، عده‌ای مثل بلال، خباب، ابوذر، عمار، سمیه، سلمان، و امثال این تیپ‌ها را می‌گوید که اگر شما مومن باشید، و متقی باشید و کار کنید همین نسل شما - نه آینده - در دنیا حکومت می‌کنند، مسلماً ازدنیا خبر ندارد، و نمی‌داند که همه پایگاه عرب، مدینه و مکه و تمام قبایل عرب و همه یمن مجموعاً ارزش این را نداشته که به ایران و روم بروند آنجاها را مستعمره کنند، یعنی همه اعراب به درد بردگی هم نمی‌خوردند، برای همین هم هست که می‌بینیم ایران می‌رود آتن و مصر را می‌گیرد، و برای اینکه ایران بتواند مصر را تصرف کند باید همه این مناطق را دور بزند (اشاره به نقشه)، باید بیاید به آفریقا تا به این نقطه برسد و فتح کند. ایران مصر را در تصرف خود دارد، روم در این نقطه واقع است، اینجا عراق است، و دریای سرخ و آفریقا و در قسمت شمال ترکیه و یونان است که روم شرقی نامیده می‌شد. در قرن هفتم، در قرن بعثت پیغمبر است که دنیا بین دو بلوک تقسیم می‌شود، دو منطقه نظامی و قدرت و تمدن که همه چیز دنیا بین این دو قدرت تقسیم شده است، سرنوشت همه ملت‌ها، همه نژاد‌ها و همه قبائل و همه تمدن‌های دنیا یا در قسطنطنیه تعیین می‌شود یا در مرکز ایران یعنی مدائن، اگر کشوری و ملتی در قرن هفتم زیر دست رومی و ایرانی نبود، به خاطر این نبوده که آن ملت قدرتمند بوده است، بلکه خودشان و سرزمینشان از لحاظ استراتژی، از لحاظ اقتصادی یا از لحاظ تمدن کوچک‌ترین ارزشی برای اینکه حتی لشکرکشی به آنجا بشود نداشته‌اند، و فقط این موضوع وسیله نجات از زیر یوغ یونان یا ایران بوده است.

بنابراین، اگر در قرن هفتم ما در مکه باشیم دنیا در دست دو غول مسلح است، دو غول نظامی که علوم، تکنیک، فرهنگ، تمدن، مذاهب پیشرفته، فلسفه‌ها، علماء، نظام‌های اجتماعی، روابط اجتماعی، سازمان‌های اداری و نظامی و همه سلاح‌های مدرن در دست امپراطوری عظیم ایران است یا روم (شرق و غرب)، مکه در وسط دو بلوک قوی جهانگیر است، هر دو امپراطورند، امپراطور یعنی جهانگیر، یعنی قدرت جهانی مافوق یک کشور و یک نظم، ایران تمام شرق را زیر تسلط دارد، روم هم تمام غرب را، و این مکه و مدینه دو تا ده کوچکند و ارزش این را نداشته‌اند که رومی‌ها تمام صحرای النفوذ را بپیمایند، بیایند مدینه را بگیرند، یا ایرانی‌ها تمام ربع‌الخالی و نجد آتش خیز را طی کنند و مکه را بگیرند. تازه، مکه چیست؟ یک معبدی و یک قبله‌ای است در وسط، کاروان‌دار و گوسفنددار در اطراف، و یک گیاه هم در آنجا نمی‌روید. مدینه که قسمت حاصلخیز است یک شهر قبایلی و منطقه کشاورزی است که یک مقدار نخل کاری در اطراف آن مشاهده می‌شود و دو قبیله اوس و خزرج در آنجا زندگی می‌کنند و چند تا خانواده یهودی که در آنجا کاسبی می‌کنند - مثل همه جا. اصلاً معلوم نیست که راجع به زمان حاضر صحبت می‌کنم یا قرن هفتم!

پیغمبر اسلام در مکه است، مکه معبدی بوده سر راه و تازه مکه شده. یعنی یکی از منازل سر جاده شد، علتش این است که چون ایران و روم در طول تاریخ - پیش از اسلام - بر سر تقسیم دنیا همیشه با هم می‌جنگیده‌اند، میدان جنگ، عربستان بوده است، جاده ابریشم که از چین به ایران می‌آمد و از ایران به روم می‌رفت بزرگ‌ترین جاده اقتصادی شرق به غرب بوده، از قسمت شمال عربستان یعنی از ترکیه فعلی می‌بایست رد می‌شد چون آنجا صحنه جنگ دو قدرت بزرگ جهانی بود و کاروان‌های اقتصادی نمی‌توانست با امنیت کامل از آن منطقه رد شود، ناچار تجار جاده را تغییر دادند، یعنی کالا‌های چینی، یا ایرانی را برای رساندن به غرب از صحرای عربستان رد می‌کردند، خود مدینه و مکه در قسمت غربی‌اش کوهستان است و اینجا یک صحرای بزرگ و صحرای ربع‌الخالی و نجد است، صحراهایی که آتش از آن بر می‌خیزد و جز سنگ‌های سوخته آتش فشان چیزی در آن روییده نمی‌شود و دریایی از رمل است که تپه‌های شنی آن هر روز در تغییر است و هیچ نشانه‌ای هم وجود ندارد، تنها شتر می‌تواند راه را پیدا کند و از آن صحرا‌ها بگذرد، تجار ناچار بودند با شتردارها و کاروان‌دارهای عربستان برای حمل کالا‌های خود قراردادی ببندند.

اینکه اغلب مورخین ما بر اشرافیت قریش و اشراف بزرگ آن زمان تکیه می‌کنند شاید اطلاع ندارند که اصولاً - مکه قلعه‌ای بیش نبوده - مگر ابوسفیان چقدر ارزش داشته و یا اشرافیت آن زمان بر چه پایه‌ای بوده است؟ عده‌ای که می‌توانسته‌اند چند نفر شتر داشته باشند و یا واسطه کار باشند جزء اشراف بزرگ بوده‌اند، یعنی تجار، آن هم به خاطر اینکه جاده موقتاً تغییر مسیر داده وراه برای تجارت و جنگ ایجاد شده و چون امکان گذشتن ازاین جاده برای تجار تروتمیز ایرانی و رومی نبوده و نمی‌توانستند از صحرا بگذرند ناچار کاروانها را کرایه می‌کردند و مال التجاره خود را به شتردارهای قریش می‌دادند، زیرا این اشخاص وارد به راه بودند و از مسیر مکه به وسیله شتر مال التجاره شرق را به غرب یعنی به روم می‌بردند.

مکه سر راه قرار داشت و از این راه بود که عده‌ای از قریش به پول و پله‌ای می‌رسیدند کما اینکه هر دهی که کنار جاده قرار بگیرد، زمینش گران می‌شود و چند نفر قهوه‌چی پولدار پیدا می‌شوند (به هر حال آنها این اندازه اشرافیت داشته‌اند) و مکه چنین جایی است که از یک طرف به صحراهای آتش خیز و از طرف دیگر به کوهستان محدود است - اصولاً در کتب آن زمان ایران و روم، کلمه عرب و یا عربستان بسیار کم آمده و اگر گاهی در آثار و کتب یونانی کلمه عرب یا عربستان خوشبخت دیده می‌شود، مقصود یمن است که مقداری حاصلخیز است و به خاطر جنگی که ایرانی‌ها دائماً با حبشی‌ها در این سرزمین داشته‌اند نام آن در اخبار و یا سر زبانها است ولی خود عربستان - مکه و مدینه - اسمش در هیچ اثری از تاریخ نیست.

بنابراین آنجا، این ارزش را نداشته که ایران و روم این قسمت را در سیطره خودشان دربیاورند و اداره کنند. پس در چنین جایی که سرزمین وحی و محل بعثت و ظهور و انقلاب اسلام است، هر موجی و طوفانی که پیدا شود در خود این صحرا گم می‌شود و خبر آن به دنیا نمی‌رسد، چه رسد به اینکه قدرتش به خارج برسد.

دنیا با این قسمت از جهان اصلاً تماس ندارد که اطلاع پیدا کند چه حر کت، چه تحول و چه نهضت و انقلاب تازه‌ای شده است. بزرگ‌ترین خطر و تحول و تغییر برای یک روشنفکر در قرن هفتم - که از آنجا خبر دارد ویا فکر می‌کند وجود پیدا می‌کند - این است که به وسیله پیغمبر اسلام و پیروانش یک نهضتی به وجود بیاید و آنها قوی و نیرومند بشوند و ممکن بشود که تمام مکه را فتح کنند، فقط این خطر هست که تمام مکه را اشغال کنند و در اختیار خود بگیرند، تازه چه خواهد شد؟ افکار عمومی دنیا نمی‌تواند از خبر آن به وسیله روزنامه‌ها مطلع گردد، در چنین وضعی یک گروه فقیر، برده، بدبخت، مفلوک، بی‌سواد بی‌ارتباط با دنیا و عاجز، در حالی که حتی از شکنجه شدن خودشان نمی‌توانند مانع بشوند، و نمی‌توانند در برابر ارباب یکی از هم فکر‌های خودشان که امیه بن خلف است با تمام نیرو‌شان مقاومت کنند، با آن که می‌بینند رفیق‌شان شکنجه می‌شود، تماشا می‌کنند و کوچک‌ترین اعتراضی نمی‌توانند بکنند. در چنین حالی، پیغمبراسلام می‌گوید:

«اگر به ایمان و راهتان مومن باشید بر جهان حکومت می‌کنید»

روشنفکر آنجا می‌خندد که آقا دنیا کجاست؟ اصلاً می‌دانی دنیا کجاست و در آن چه خبر است؟ می‌دانی قدرت یعنی چه؟ می‌دانی سپاه و اسلحه دست کی است و می‌دانی چه کسی می‌تواند روم را شکست بدهد؟

فقط و فقط ایران است - از زمان هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان، سه دوره از تاریخ، یعنی 550 سال پیش از میلاد تا 622 بعد از میلاد، 1100 سال - و روم که دنیا را اداره می‌کنند و با هم جنگ دارند، شرق و غرب و «عرب» هیچ جایی از تاریخ ندارد.

به مناسبت جاده‌ای که از مکه می‌گذرد چند نفر شتردار و کاروان‌دار عرب تازه به نان و نوایی رسیده‌اند، در حالی که یک نفر خودش زندگی ندارد و در خانه ابوطالب زندگی کرده و در بین همین شترداران هم نمی‌تواند حرفش را بزند، پس از اینکه توانسته زندگی‌اش را اداره کند و خانواده‌ای ترتیب بدهد - و آن هم به خاطر این بوده است که کارمند مزد بگیر یک زن ثروتمند به نام خدیجه شده است - پس او چگونه به پیروان خودش می‌گوید ما دنیا را تسخیر می‌کنیم؟ در اینجا است که سوره روم جواب می‌دهد:

آلم، غلبت الروم، در این تفسیر که عرض می‌کنم معلوم نیست تقسیم بندی دنیا از نظر وضع حاضر است یا 1400 سال پیش، هر دو زمان مشابه هم است، حتی الفاظ تغییر نکرده، جبهه‌گیری‌ها عوض نشده و جهت‌های جغرافیایی فرقی نکرده است، مسلمان‌های زمان حال هم‌چنان وضعی را دارا هستند، منتهی محدوده بدبختی‌شان گسترده‌تر شده است، بلوک شرق و غرب در دنیا حاکم است و مسلمانها در وسط قرار دارند - جزء دنیای سوم‌اند.

یونانی‌ها دنیا را بر اساس موقعیت جغرافیایی خودشان تقسیم بندی کرده‌اند و گفته‌اند از این نقطه به طرف شرق، خاور دور محسوب می‌شود: چین و ماچین. ماچین قسمت‌هایی از هندو چین را می‌گفته‌اند، ماچین یعنی آنچه که نزدیک به چین است، پس اطراف چین و هند، خاور دور است، البته نسبت به یونان؛ ایران خاورمیانه است، لبنان و سوریه و اردن و امثال اینها نیز جزء خاورمیانه هستند. خاور نزدیک یعنی سرزمین‌هایی که از منطقه خاور میانه به یونان نزدیک‌تراست. بنا براین، جهان سه قسمت شده است: خاور دور، خاورمیانه و خاور نزدیک.

جنگ ایران و روم بر سر دو قسمت است، همه جا را در تقسیم بندی بین خودشان حل کرده‌اند ولی بعضی جاها هنوز حل نشده است، مثل الان که یکی همین خاور نزدیک است و دیگری خاور دور. جنگ شرق و غرب بر سر خاور نزدیک که یک قسمت ارمنستان و دیگری بین النهرین است می‌باشد که گاه تحت تسلط بلوک شرق قرار می‌گیرد و گاه تحت تسلط غرب، و مساله ارمنستان را هم در آن موقع به نحوی حل کردند که خیلی خوشمزه بود، و آن این بود که حاکم ارمنستان، یک افسر ایرانی باشد، منتهی از امپراطور روم حکم بگیرد، پس مشکل آنجا هم حل شده بود!

اما تمام مشکل خاور نزدیک حل نشده بود، راه‌ها، نصیبِین، گاه در اختیار بلوک شرق قرار می‌گرفت و گاه به دست بلوک غرب می‌افتاد، گاه غربیها می‌آمدند تا نزدیکی مدائن را فتح می‌کردند وگاه شرق می‌رفت و تمام خاور نزدیک و ارمنستان و تا بیخ گوش روم را می‌گرفت. در خود عربستان هم مثل حالا عده‌ای عرب متمدن تقلیدی بودند، آنهایی که در شهر زندگی می‌کردند و پادشاهان حیره بودند، چون نزدیک به ایران بودند، از ایرانی‌ها تقلید می‌کردند، ایرانی زده بودند، آنهایی که در شمال زندگی می‌کردند غسانی‌ها بودند و مقلد رومی‌ها بودند و غرب زده دسته‌ای که نزدیک به شرق بودند، پیمان نظامی با بلوک شرق داشتند، به خاطر نجات از تجاوزهای عرب بادیه، که روستا‌های آباد آنها را مورد حمله قرار می‌دادند، از این رو از خود عرب‌ها قبیله‌ای را اجیر و مزدور کرده و با آنها پیمان نظامی بسته بودند که حائل بشوند و به خاطر دفاع از بلوک شرق، با خود عرب‌ها مبارزه کنند، درست همین نقش را غربی‌ها هم بازی می‌کردند، غسانی‌ها هم که با رومی‌ها هم‌پیمان بودند، برای رهایی از حمله قبائل بادیه که می‌آمدند توی صحرا و ارتش مدرن و مجهز غرب نمی‌توانست کاری بکند، وضع‌شان همین طور بود.
بنابراین خاور نزدیک درست صحنه نبرد بین دو بلوک شرق و غرب است و بالاخص در قرن هفتم و در موقع نزول سوره روم و گرفتاری و ضعف ومحکوم بودن اقلیت پیروان پیغمبر در مکه، که مرتب بین ایران و روم دست به دست می‌گردد، و خود عرب‌های حجاز هم در چنین وضعی هستند - مسلمانها و مؤمنین در برابر قدرت‌ها و شخصیت‌های عرب - و این گروه است که رهبر‌شان خطاب به آنها می‌گوید:

«اگر ایمان وتصمیم و تقوا و جهاد داشته باشید همه جهان به شما می‌رسد»

می‌بینید که سخن از عرب قریش و مکه نیست، سخن از سرنوشت جهان و همه قدرت‌های حاکم بر زمین است. اینجاست که روشنفکران مسخره می‌کنند که کدام جهان، کدام قدرت‌ها؟ تو می‌دانی ما در وسط بلوک غول‌آسای شرق و غرب قرار گرفته‌ایم که دنیا را بین خودشان تقسیم کرده‌اند و امکان تنفس نیست، و اگر همه عرب هم پیرو تو بشوند و هر کدام هم یک گلوله بشوند، چهره قدرت غرب یا شرق را نمی‌توانند خدشه‌دار بکنند چه رسد به تو و طرفداران ضعیف و بی‌پناهت که جلو امیه ابن خلف و ابو جهل نمی‌توانند نفس بکشند.

و این پیام قرآن هم به روشنفکران بی‌مسئولیت و فلسفه‌باف است که از شرق و غرب اطلاع دارند و هم به روشنفکران مسئولی که در میان این گروه ضعیف و محکوم بار مسئولیت جهاد در راه مردم محروم، و در زنجیر شرق و غرب، را به دوش می‌کشند، هر چند که اکنون در زیر شکنجه امیه بن خلف هستند.

روی سخن قرآن با هر دو گروه است که:

آلم. غلبت الروم، روم شکست خورد فی ادنی الارض در نزدیک‌ترین زمین، خاور میانه، در حدود سال 624 یا 625 یا 627 است که ایرانی‌ها با رومی‌ها می‌جنگند، رومی‌ها از ایرانی‌ها در این سال شکست می‌خورند و ایرانی‌ها تمام خاور نزدیک و ارمنستان را اشغال می‌کنند.

امپراطوری روم به خاطر مرگ امپراطور و تغییر نظام داخلی در جبهه خارجی و درگیری با ایران، با بلوک شرق، عقب نشینی می‌کند و همه صحنه‌های مورد اختلاف را به دست ایرانی‌ها می‌سپارد. در اینجاست که سوره روم پیش بینی می‌کند، اما تا چند سال دیگر؟ از سه تا نه سال- در ظرف شش سال - غربی‌ها بر شرقی‌ها پیروز می‌شوند و پیروز هم شدند و امپراطوری غرب دوباره تجدید قوا کرد و به خاور نزدیک سپاه کشید و تمام پایگاهها را دو مرتبه از دست پادگاههای ایرانی نجات داد و به اسارت خودش در آورد و حتی تا نزدیک مدائن آمد - درست در آن مدت اندکی که قرآن پیش بینی کرده بود.

بنابراین روم شکست خورد، در خاور نزدیک، ادنی الارض، و هم من بعد غلبهم، و رومی‌ها بعد از مغلوب شدنشان، سیغلبون، دو مرتبه پیروز خواهند شد، فی بضع سنین، در ‌اند سال.

لله الامر من قبل و من بعد در این پیش بینی یک مرتبه شعاری می‌دهد، و به روشنفکر مسئول و ایدئولوگی که این حرف‌ها را استهزاء می‌کند و از دنیا خبر می‌دهد و جبهه‌گیری‌های نظامی جهان را تفسیر سیاسی می‌کند و نتیجه‌ای هم که می‌گیرد پفیوز بودن خودش است، جواب می‌دهد، لله الامر، امر از آن شرق و غرب نیست، داستان، دست امپراطوری غرب یا شرق، قیصر یا خسرو نیست، قدرت، دست سلاح نیست، سرنوشت و مساله زندگی و ملت‌ها دست بازی قدرت‌ها نیست.

لله الامر من قبل و من بعد، چنانکه نبوده و چنانکه نخواهد بود، همه چیز در دست و اراده خداوند است، در ید قدرت او است (امر یعنی قضیه، مساله)، و یومئذ یفرح المؤمنون. اینجا مساله پیچیده‌ای است، غرب به وسیله شرق در خاور نزدیک شکست می‌خورد اما بعد از چند سال، غربی‌ها پیروز خواهندشد و شرقی‌ها شکست خواهند خورد، چرا؟ برای اینکه امر دست خداست. از پیش و از بعد.

در این روز که رومی‌ها باز بر ایرانیها غلبه کنند و پیروز شوند و یا غرب شکست بخورد، فاتح مغلوب بشود و یا مغلوب باز غالب گردد، مؤمنون پس از آن شدت، به نجات و فرح و آزادی می‌رسند و می‌توانند نفس بکشند. اما پیروزی و شکست قدرت‌های بزرگ چه ربطی به شکنجه شوندگان مؤمن مکه دارد؟ بعضی از مفسرین، قضیه را با چنین تفسیرهایی به هم ربط داده‌اند که:

«وقتی رومی‌ها ایرانی‌ها را شکست می‌دهند، یعنی شرقی‌ها را، مؤمنون شاد می‌شوند به خاطر اینکه رومی‌ها مسیحی‌اند و اهل کتاب و ایرانی‌ها زرتشتی، و برای همین هم بوده که قرآن پیش بینی می‌کند که چون رومی‌ها بر ایرانی‌ها پیروز شوند، آن موقع ما که مؤمنین هستیم، خوشحال می‌شویم».

 

ادامه دارد.